سال اول، شماره اول، پاييز 1390، صفحه 123 ـ 143
Ma'rifat-i Hoghoughī, Vol.1. No.1, Fall 2011
سيدابراهيم حسيني*
چكيده
اسلام دين صلح و امنيت، و پيامبر او براي تمام جهانيان رحمت است. از اينرو، توليد و بكارگيري سلاحهاي كشتار جمعي از ديدگاه اسلام، نهتنها توصيه نميشود، ممنوع و حرام شرعي است؛ زيرا از لحاظ ايجاد هراس و وحشت، بهمثابة تروريسم هستهاي، اقدام خشونتبار و مخل امنيت عمومي در سطح بينالمللي، و از مصاديق منكر است؛ همچنين با اصول تفكيك و منع از كشتار غيررزمندگان و غيرنظاميها و مردم بيدفاع، مصونيت پيران، كودكان، زنان، ديوانگان و رعايت قواعد بشردوستانه، اصل محدوديت در شيوة جنگ و همچنين با اهداف جهاد اسلامي كه متبلور در دفاع و دعوت به توحيد و گسترش آزاديهاي ديني و رفع استبداد و مبارزه با سران فتنه ميباشد، مغاير است. دكترين بازدارندگي نيز مجوزي براي كشتن انسانهاي بيگناه و بيدفاع نيست، بلكه مقصود از آن، جلوگيري از تهديدهاي ستمپيشگان است.
كليد واژهها: سلاح كشتار جمعي، جهاد، اسلام، سلاح هستهاي، امنيت، حقوق بشردوستانة اسلامي.
مقدمه
با وجود آثار ويرانگر و وحشتناك به كارگيري سلاحهاي هستهاي و شيميايي، كه به انهدام حيات و كشتار جمعي منجر ميشود، مسابقة تسليحاتي و افزايش روزافزون توليد اين سلاحها از سوي مدعيان حقوق بشر كه در صدر اعلامية جهان حقوق بشر از كرامت انساني1 و حق بنيادين حيات همة آحاد بشريت سخن ميگويند، 2 تناقضي است كه هر انديشمند منصفي را دچار حيرت ميكند. اينكه چه اهدافي آنان را بهجاي خلع سلاح هستهاي و بيولوژيكي و غير ِآن، به مسابقة تسليحاتي سوق ميدهد و آيا دكترين بازدارندگي در اينجا به ضد خود تبديل ميشود و آيا اين اقدامات به توازن قدرت منتهي ميشود يا توازن وحشت، حقايق مهم و مبهمي است كه بايد در جاي خود بررسي شود.
هدف از نگارش اين مقاله، بيان موضع جمهوري اسلامي ايران دربارة مسئلة توليد و استفاده از سلاح كشتار جمعي، مانند سلاح هستهاي يا ميكروبي و شيميايي، بر اساس مباني ديني است؛ اما به سه دليل ترجيح داده شد كه عنوان مقاله به «سلاح كشتار جمعي از ديدگاه اسلام» تغيير يابد:
الف) از آنجا كه نظام جمهوري اسلامي، مبتني بر اسلام است3 و تمام قوانين و مقرّرات در هر زمينه يا موضوعي كه برخلاف اسلام باشد، بياعتبار است، 4 پس ديدگاه و موضع نظام جمهوري اسلامي ايران همان ديدگاه اسلام است.
ب) تبيين اين مسئله كه موضع نظام جمهوري اسلامي در اين موضوع، يك موضع صرفاً سياسي و يا وابسته به نگاه خاص رهبري يا دولت خاص و ادعاي ظاهري و بدون پشتوانه نيست؛ بلكه يك موضع ناشي از عقيدة ديني است كه همين امر، مهمترين ضمانت اجرا را به اين موضع سياسي ميبخشد.
ج) فراگير بودن ديدگاه اسلام نسبت به همة كشورهاي اسلامي، و اختصاص نداشتن به موضع سياسي يك كشور؛ ديدگاه جمهوري اسلامي ايران ديدگاهي ممتاز و برجسته است؛ زيرا برگرفته از انديشة ناب شيعي است كه از عقلانيت، اعتدال و قوت منطقي خاصي برخوردار است. دقيقاً به همين دليل نيز، پروژة ايرانهراسي، تبليغات سوء دشمنان است كه نبايد به آن وقعي نهاد. از سوي ديگر، اسلام دين صلح و رحمت است؛(بقره: 208) اما گاهي برخي از آموزههاي آن مانند جهاد، خوب فهميده نشده است و يا عملكرد نادرست برخي گروههاي متحجر مانند وهابيون و طالبان يا اشكال ديگر با استفاده ابزاري از دين و آموزههاي دين، اقداماتي كردهاند كه زمينهساز سوءتفاهم يا تبليغات نادرست عليه اسلام شده است. ازاينرو، تبيين ديدگاه اسلام با تمركز كانون بحث به فقه شيعه، اهميت فراوان دارد.
ادعاي ما اين است كه توليد و بهكارگيري سلاحهاي كشتار جمعي از ديدگاه اسلام، نه تنها توصيه نميشود، محكوم، ممنوع و حرام شرعي است. البته تمام يا غالب ادله، ناظر به منع استفاده از سلاحهاي كشتار جمعي است؛ اما روشن است كه توليد سلاحي كه بهكارگيري آن حرام است و باعث تضييع بيتالمال و بياعتباري حكومت اسلامي و بدبيني به امت اسلامي ميشود، مشمول همان ادله و احكام خواهد بود؛ اما ادله شواهد و مستندات فقهي و حقوقي ما در اين نظريه امور ذيل است:
1. امنيت از نيازهاي اوليه زندگي اجتماعي: برخورداري از امنيت از نيازهاي اوليه و از آرمانهاي ديرين بشري است. كابوس وحشتناك ترس ناشي از تجاوز، ظلم و تهديد و ارعاب، همواره عامل ناگواري، ركود و نااميدي انسان در زندگي جمعي بوده است. رهايي از اين كابوس و احساس امنيت در برابر عواملي كه آرامش زندگي و حقوق فرد و جامعه را به مخاطره ميافكنده و زندگي و آزادي و آسايش انسان را مورد تهديد قرار ميداده است، هم وظيفة نخستين و غيرقابل انكار همة حكومتها خواه ديني و خواه سكولار است و هم نيازمند تلاش جمعي همة ملّتها و يكايك ابناء بشر است؛ زيرا امنيت حالتي نيست كه با فعاليت فردي و يا يكجانبه تحقق پذيرد؛ بلكه در اين راه، همكاري افراد براي تأمين امنيت ملي و مشاركت همگاني در تأمين امنيت جهاني اجتنابناپذير است. غير از تجاوز و ستمگري، توليد و تكثير و مسابقة سلاحهاي ميكروبي و هستهاي و ترور يا ايجاد رعب و وحشت از عوامل مهم تهديدكنندة امنيت در سطح بينالمللي است. از اينرو، مقابله با همة عوامل سلب امنيت در هر شكل و قالبي كه باشد ـ از جمله سلاحهاي كشتار ـ مسئوليت همگاني است؛ زيرا اينكه بيشك همة عوامل تهديدكنندة امنيت از مصاديق (منكر) يعني زشتي و پليدي و ضدارزش است و مقابله با آن، مصداق نهي از منكر و زمينة تحقق (معروف) خواهد بود.
2. به مثابة تروريسم هستهاي: به نظر ما، استفاده از سلاحهاي هستهاي به لحاظ آن كه ايجاد هراس و وحشت ميكند، لااقل به لحاظ حكمي نوعي تروريسم است. برخي فقيهان شيعه با نزديك دانستن معناي تروريسم با تهديد و ارعاب، معتقدند ترور عبارت است از: «هر نوع عملي كه بهمنظور اهداف غيرانساني و در جهت فساد، و متضمن بهخطر افكندن امنيت و ايجاد زمينة تعرض و محدوديت در مورد حقوق مشروع بشري و موجب سلب آرامش گردد».5
گفتني است تهديد و ارعاب به اين معنا ميتواند در قالبهاي مختلف نمود پيدا كند؛ از جمله در شكل توليد سلاحهاي مخوف هستهاي، ميكروبي، استراتژيهاي جنونآميزي چون جنگ ستارگان، پيمانهاي نظامي، 6 ايجاد رژيمهاي بيريشه و سركوبگر مانند رژيم غاصب اسرائيل كه نهتنها منطقة خاورميانه، بلكه سراسر جهان از فتنه و فساد آن در امان نيست؛ فاجعة «قانا» در لبنان، «دير ياسين»، «صبرا» و «شتيلا» در فلسطين جلوههاي بارز اقدامات تروريستي است كه متأسفانه با سكوت يا رضايت و بلكه حمايت دولتهاي غربي مدعي مبارزه با تروريسم، جهان را تا حدّ يك جنگ تمامعيار در مقياس جنگ جهاني مورد تهديد قرار دادند. آنها با اشغال و تجاوز به حاكميت سرزميني عراق و افغانستان، به نام مبارزه با تروريستهايي كه مانند طالبان و صدام مزدور خود آنها بودند، آسايش و امنيت را و حتي از مردمان خودِ آن كشورها سلب كرد و ميكنند.
ملاحظه ميشود كه استفاده از سلاحهاي كشتار جمعي در عوامل ذيل با تروريسم مشترك است:
الف) مهمترين عنصر تروريسم، سلب امنيت و آسايش است كه آن را تا حد بزرگترين جنايت براي بشريت خطرناك ميسازد؛
ب) انگيزة آن مقاصد غيرانساني و ضد بشري است كه معمولاً عاملان تهديد و ارعاب را به انجام جناياتي عليه بشريت واميدارد؛7
ج) اقدام خشونتآميز و به كارگيري سلاح يا تهديد به آن؛
د) غيرقانوني بودن و هنجارشكني اقدامات تروريستي؛
ه ) مهمتر از همه اينكه، قربانيان در هر دو مورد، غيرنظاميان و افراد بيگناه هستند.
3. جهاد اسلامي مغاير با كشتار جمعي: به دلايل مختلف، از جمله تبليغات سوء دشمنان اسلام و نيز عملكرد نادرست برخي اسلامنمايان (مانند طالبان و گروههاي تروريستي وهابيت كه يك مذهب و مسلك ساختگي و مورد تأييد و حمايت انگليسيها و امريكاييها است)، آموزههاي نوراني اسلام دربارة دفاع از خود (جهاد دفاعي) و دفاع از حقوق اساسي بشر (جهاد دعوت)، احياناً مستمسك توجيه اقدامات تروريستي و كشتار افراد بيگناه و بمبگذاري، عمليات انتحاري و ايجاد ترس و وحشت در بين مردم قلمداد ميشود و اين برخلاف روح شريعت اسلامي است.
اقدامات نظامي و جنگ در اسلام؛ در جهاد دفاعي يا جهاد دعوت متبلور است و در هيچيك از اين موارد، به كارگيري سلاحهاي كشتار جمعي نهتنها جايز نيست، شرعاً حرام است؛ زيرا در جهاد دعوت كه براي گسترش آزاديهاي ديني و رفع استبداد است، هدف عمده و اساسي به حكم قرآن كريم مبارزه با سران فتنه و مستبد، يعني حاكمان و سران ستمگر است كه مانع دعوت مردم به تعاليم انبيا و شنيدن كلام حق و پذيرش آزادانة دين حق ميشوند.(توبه: 12)
نوع ديگر جهاد براي دفاع از خود (دفاع مشروع) يا از ديگري (امت اسلامي يا مسلمان مظلوم و يا مستضعفان معروف به جهاد آزاديبخش) است؛ اما همانطور كه مفسران و فقيهان با استناد به قرآن بهدرستي يادآور شدهاند، دفاع مشروع نيز حد و مرز دارد و اگر بيش از اندازة دفاع باشد، تجاوز از دفاع مشروع است؛8 چنانكه خداي متعال ميفرمايد: «وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا...»(بقره: 19 )؛ يعني حتي با همان كساني نيز كه با شما نبرد ميكنند، نبايد در مقام دفاع و مقابله، به بيش از اندازة دفاع اقدام كرد؛ تجاوز حتي به دشمن نيز ناصواب و نارواست، جز آنچه به منظور پيشگيري از تجاوز باشد كه آن هم اقدامي با ماهيت دفاعي است، نه تجاوزگري.9 بر همين اساس، تعرض به غيرنظاميان و كشتار كساني كه نه حاكم ستمگر هستند و نه در ميدان نبرد عليه مسلمانان، معنا و مبناي منطقي و شرعي ندارد؛ بلكه شديداً مورد نهي و حرمت است.
4. اصل تفكيك در اسلام: در ميدان نبرد، با توجه به اصل تفكيك، كشتار غيررزمندگان شامل كشاورزان، تاجران، بازرگانان، پيمانكاران، اطفال، زنان، نابينايان، معلولان، راهبان و صومعهنشينان و همچنين رعايت اصل محدوديت در سه بعد زماني، يعني تحريم آغازگري جنگ در ماههاي حرام (به مدت 4 ماه) و مكاني (اماكن محترم اعم از مسجدالحرام، اماكن مقدس ديگر حتي كنيسهها و كليساها) و محدوديت در شيوه كه هم ميگويد مسلمان مجاز نيستند با هر وسيله ممكن، دشمن را از پاي درآورند، هر چند كه اقدامات دشمن خلاف كرامت انساني باشد.
الف) برخورد با غيرنظاميان
يكي از مسائلي كه بيانگر انگيزه و هدف جنگ است، نحوة برخورد با غيرنظاميها و مردم بيدفاع ميباشد. در انديشه يهوديان: يهوديان مدعي فلسطين، از قول خداي ملي خويش «يهوه» مينويسند: «وقتي به شهري وارد شديد، فراموش نكنيد كه بايد ساكنين آن را با لبة تيغ به قتل رسانيد؛ آنها را ريشه كن نماييد؛ خونشان را هدر دهيد؛ هر چه در آن جا يافتيد نابود كنيد و حتي حيوانات را هم زنده نگذاريد».10 البته اين انديشه منحصر به يهوديان نيست و روسها نيز در انديشه و عمل پيرو اين تفكرند: «روسها ... نه تنها انسان، بلكه هر موجود زنده را كه ببينند، از آتش مسلسل و راكت هليكوپترهاي آنها در امان نيستند؛ چهارپايان را با شليك مسلسل ميكشند؛ زيرا اين چهارپايان مورد استفادة مبارزه مسلمان قرار دارند».11
در انديشة اسلامي، با توجه به اينكه در اسلام مبارزه در راه خدا و براي خداست و هدف و انگيزة دفاع از حق، استقرار نظام اسلامي، پاسداري از آن و ... است، هيچ مبارز مسلماني نميتواند كوچكترين ظلم و ستمي به افراد غيرنظامي انجام دهد؛ همچنانكه نميتوان ظلم و بيعدالتي را وسيلهاي براي رسيدن به پيروزي قرار داد؛ اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايند: «كسي كه با توسل به گناه پيروز شود، پيروز نيست و كسي كه با ستم غلبه كند، در واقع مغلوب است».
ب) مصونيت پيران، كودكان، زنان، ديوانگان
بنابر آنچه گذشت، از جمله نمونههاي احترام اسلام به ارزشهاي انساني، مصونيت گروههاي مزبور در جنگ است. لشكر اسلام در جنگ حق ندارد متعرض پيران، كودكان، زنان و ديوانگان شود. در روايتي آمده است، از جمله توصيههاي پيامبر(ص) در هنگام اعزام نيرو به جبهه اين بوده است كه فرماندة آن را فرا ميخواند و ميفرمود: «به نام خدا، براي خدا، در راه خدا و به روش رسول خدا(ص) برويد؛ مكر و حيله نكنيد؛ خيانت نكنيد؛ مثله نكنيد؛ درختي راقطع نكنيد؛ مگر آنكه ناچار شويد. پيران فرتوت بچه و زن (كه كاري در جنگ از آنها ساخته نيست)را نكشيد...» 12 در روايت ديگري، امام صادق(ع) به نقل از پيامبر اكرم(ص) علت معافيت زنان و كودكان از پرداخت جزيه را ممانعت از كشتن آنان حتي در دارالحرب و منطقة جنگي ميداند. 13
وقتي رسول اعظم(ص) از كشتن زنان و كودكان در منطقة جنگي (دارالحرب) نهي ميكند، چگونه ميتوان تصور كرد كه شريعت او استفاده از سلاحهاي كشتار جمعي را مجاز بداند؟!
در حديث ديگري آمده است پيامبر(ص) در يكي از جنگها جنازة زني را ديد؛ بسيار متأثر شد و گفت چرا او را كشتيد؟ او كه سزاوار كشتن نبود.14 اميرالمؤمنين(ع) نيز در اينمورد ميفرمايد: «زنان را با آزار دادن تحريك نكنيد؛ هر چند آبروي شما را بريزند يا اميران شما را دشنام دهند، كه آنان در نيروي بدني و رواني و انديشه كم توانند».15
مرحوم شهيد اول ميگويد قتل كودكان زنان و ديوانگان، هر چند به كفار در حال جنگ كمك رسانند، جز در موارد ناچاري جايز نيست. ايشان در بيان موارد ضرورت و ناچاري ميگويد:
هر گاه كفار كودكان، زنان و ... به عنوان سپر قرار دهد و پيروزي بر آنها متوقف بر قتل كودكان، زنان و ... باشد، كشتن آنها جايز است؛ ايشان در مورد پير ميفرمايد قتل آنها جايز نيست؛ مگر اينكه بهواسطة رأي و نظركفار را ياري نمايند.16
5. ممنوعيت استفاده از مواد سمّي در جنگ و ارسال آب و آتش: از موارد ديگري كه در شريعت اسلامي از آن نهي شده، استفاده از مواد سمّي در جنگ است. همچنين بهكارگيري سلاحهاي جنگي يا مواد سمي و ميكروبي، سوزاندن دشمن چه در حال حيات و چه پس از مرگ، قطع اشجار و ايجاد حريق در كشتزارها و قطع آب آشاميدني ممنوع است.17 پس ممكن نيست با اقدامات بيمنطق كشتار جمعي موافقت داشته باشد.
اسلام با رعايت اصل تعدي نكردن از حدود الهي و رعايت شرايط جهاد، حدود يا محدوديتي براي بهرهبرداري از جنگ افزارها قائل نيست. نظر اسلام در مراعات موارد انساندوستانه و چشم داشتن به قواعد خيرخواهانه، آنقدر گسترده است كه بيشك استفاده از جنگافزارهايي را كه مغاير با اصول و اساس مقرّرات و آيين كارزار اسلامي باشد، منع ميكند؛ ولي اينكه مجاهدان بايد از چه نوع جنگافزار معيني استفاده كنند، چيزي بيان نميكند. معلوم است كه مثلاً استفاده از بمبهاي خوشهاي، بمبهاي شيميايي و هرگونه مهماتي كه به طبيعت منطقه جنگ و غيرجنگجويان و حتي حيوانات و جنبندگان آن ناحيه آسيبي برساند و داراي آثار و عواقب ناخوشايند بعدي باشد، از نظر شريعت اسلام حرام است.
در ادامه به چند روايت از منابع روايي شيعه اشاره ميشود:
الف) امام صادق(ع) به نقل از اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: رسول خدا(ص) نهي كرده است كه سمّ در بلاد مشركين استعمال شود».18
ب) عن ابيعبدالله(ع) قال: إن النبي(ص) كان اذا بعث امير اله علي سريه امره بتقوي الله عزوجل في خاصه نفسه ثم في اصحابه عامّه ثم يقول : اغز بسم الله و في سبيل الله، قاتلوا من كفر بالله، لا تغدروا و لا تغلوا تمثلوا و لا تقتلوا وليدا و لا متبتّلا في شاهق، و لا تحرقوا النخل، و لا تغرقوه بالماء، و لا تقطعوا شجره مثمره، و لا تحرقوا زرعا.19
ديني كه از بريدن درختان و تخريب كشتزارها و محيط زيست جلوگيري ميكند و يا اجازه نميدهد جنازة دشمن قطعه قطعه شود چون يك كار غيراخلاقي است، چگونه اجازه ميدهد زن و مرد و بچه و افراد پير و سالخورده و ناتوان و بيگناه و بيسلاح يكجا نابود شوند؟!.
6. دعوت اسلام به صلح و امنيت: اسلام دين صلح و امنيت است(اعراف: 198ـ199) و پيامبر او رحمت براي تمام جهانيان بود(انبيا: 107) و گسترش اسلام و وفاداري به اسلام، تا حد زيادي مرهون اخلاق نرم و پر از گذشت و اغماض و مهربانانة رسول خدا(ص) بود.(آلعمران: 159) اسلام نه تروريسم و عمليات كشتار جمعي را قبول دارد و نه به هيچكس اجازه چنين عملياتي ميدهد. به عبارت ديگر، در اسلام، عمليات كشتار جمعي با مشخصاتي كه بيان شد، نهتنها مورد تأييد نيست، يك جرم بزرگ و از گناهان كبيرهاي است كه در دنيا و آخرت مجازات شديدي براي آن تعيين شده است. پس اسلام با استفاده از سلاحهاي كشتار جمعي مقابله ميكند؛ بر خلاف مكاتبي كه در يك رويكرد يكسونگرانه ـ آنجا كه عليه آنها يا منافع نامشروع آنان باشد ـ اين اقدامات را محكوم ميكنند، براي ميل به اهداف و منافع خود و به بهانههاي واهي يا دكترينهاي خودساخته بهجاي خلع سلاح، به مسابقة تسليحاتي و انباركردن زرادخانههاي خود از اين سلاحهاي مرگبار و ويرانگر و وحشتناك روي ميآورند.
اسلام هيچگانه نپذيرفته و حتي راضي هم نبوده است كه فرد بيگناهي كشته شود. اسلام دين حقيقت است و هم اصل دعوت الهي به امنيت و سلامتي است: «وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلي دارِ السَّلامِ»(يونس: 25)؛ آنهم امنيت جاويد و سلامت ابد: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدَّارِ»(رعد: 24) همچنين نحوة دعوت الهي با روش معروف و منطقي و به نيكوترين شيوه است: «ادْعُ إِلي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ...».(نحل: 125) در روابط بينالمللي اسلام نيز اصل همزيستي مسالمتآميز حكمفرماست؛ چنانچه خداي متعال فرمود: «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ». (ممتحنه: 8) پس نهتنها به ستيز با كفاري كه در دين با ما مبارزه نميكنند و يا مسلمانان را از سرزمين خود آواره نميكنند، دستور نميدهد، ما را از نيكي كردن به آنان و حتي به عدالت رفتار كردن با آنان منع نميكند. اين پيشدستي دين اسلام در زمان اوج اقتدار است تا از كفاري كه در اقليت بودند بخواهد بر اساس توحيد و كلمه واحد جمع شوند: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلي كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ».(آلعمران: 64)
از ديدگاه اسلام، امنيت بالاترين نويدي است كه به جامعة برين در راه ايمان و عمل صالح داده ميشود و نيز بالاترين سطح ارتقا و تعالي بشر است: «وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً»(نور: 55) تأمين امنيت عمومي براي همه شهروندان، خواه مسلمان يا غيرمسلمان، از وظايف اوليه همة حكومتهاست و چنانچه براي يكي از شهروندان حكومت اسلامي حتي اگر يهودي يا مسيحي باشد، به نحوي ناامني ايجاد شود، رهبر عالي و فرماندة كل قوا آنقدر ناراحت ميشود كه ميگويد كه اگر منِ علي يا هر انسان آزادة ديگر اين خبر را بشنود و از تأسف جان دهد، جا دارد.20
مسلمانان در روي زمين مؤظف به حفظ امنيت جان، مال، ناموس، شرافت، عقل و ايمان يكايك بشر هستند و كسي نميتواند از راه نامشروع، به امنيت آنان تعرض كند. اسلام حتي در زمان جنگ نيز جان مردمي رت كه به مقابله برخواستهاند (زنان، مردان، پيران، كودكان، عابدان و عبادتگاه ها و...) حفظ كرده و تعرض به آنان را روا نميدارد.21 از جمله راهكارهاي اسلام براي حفظ كرامت انسان، مبارزه با عوامل ناامني و سلب آسايش اوست. در فقه اسلامي، واژة سلاحهاي كشتار جمعي يا هستهاي و بيولوژيكي وجود ندارد؛ اما آموزههايي در شريعت اسلامي وجود دارد كه بيانگر نفي مشروعيت توليد و به كارگيري و حتي مبارزه با آنهاست.
در اسلام، مسئوليت مقابله با تهديد و ارعاب يك وظيفة واجب كفايي و همگاني است كه بايد همه در برابر عوامل تهديد و ارعاب بايستند و از مظلوم دفاع كنند و خصم ظالم باشند.22 سخن طلايي و مشهور امام علي(ع) به حسن و حسينƒ كه برتارك عالم ميدرخشد «كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا»23 دليل روشني بر اهميت تهديدزدايي از جامعة بشري است؛ زيرا در سخن آن حضرت، «ستمگر و ستمديده» بهطور مطلق آمده است و اين خطمشي كلي در سياست علوي است كه «همواره دشمن ظالم و ياور و پشتيبان مظلوم باشيد» و مفهوم آن اين است كه حتي اگر ظالم، مسلمان و مظلوم و بيگناه از اسلام باشد. در هر حال، وظيفه مسلمان ايستادن در كنار مظلوم و ياري او عليه ستمگر است.
خاموش كردن فتنه يكي از اهداف دفاع مشروع جهاد اسلامي است و فتنه بنابر برخي تفاسير، به معناي تهديد و ارعاب ميباشد. از اينرو، تأكيد قرآن كريم بر «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّي لا تَكُونَ فِتْنَةٌ»( بقره: 193)، بدين معناست كه بجنگيد تا ريشه ارعاب و تهديد از جهان كنده شود.
7. حق حيات بنياديترين حقوق بشري: چگونه اسلام ميتواند با كشتن انسانهاي بيگناه و عمليات كشتار جمعي كه منجر به قتل نفسِ نه يك نفر بلكه شمار فراواني از انسانها ميشود، موافق باشد و يا به آن رضايت دهد؛ درحاليكه پروردگار متعال با صراحت ميفرمايد:
هر كس انساني را بدون ارتكاب قتل نفس (به قصد قصاص) يا فساد در زمين (به قصد مجازات مفسد في الارض) بكشد، چنان است كه گويي همة انسانها را كشته است و هر كس انساني را از مرگ رهايي بخشد (او را زنده كند) چنان است كه گويي همه مردم را زنده كرده است».(مائده: 32)
در اين آيه، موارد مشروع قتل دو مورد شمرده شده است: الف) از روي قصاص ب) ايجاد فساد در زمين؛ و ترور، كه سلب امنيت و آسايش از مردم به انگيزههاي سياسي و خشونت غيرقانوني است خود، فساد فيالارض است، نه مقابله با فساد و خونريزي.
چگونه اسلام ميتواند با عمليات كشتار جمعي موافق باشد، در حالي كه اميرالمومنين(ع) در سفارش به مأموران جمعآوري زكات فرمودند: «هيچ چهارپايي را رم نده و نترسان».24 وقتي ترساندن و ايجاد وحشت براي حيوانات در حدّ رم دادن آنان جايز نباشد، قطعاً به دلالت اولويتترساندن و ارعاب انسانها و كشتار جمعي از انسانهاي بيگناه، مخالف دستور ايشان و نارواست.
8. انگيزههاي والاي جهاد و رعايت قوانين انساني: مكتب اسلام رعايت قواعد انساني را در جهاد الزامي ساخته است؛ زيرا در اسلام، جهاد براي نمايش قدرت نيست. جهاد به منظور اعمال فشار سياسي و به كار گرفتن زور و نيروي فيزيكي در القاي عقيده و ايدئولوژي نميباشد. غايت جهاد، زورمندي، سلطهگري، استبداد، استثمار و استعمار نيست؛ بلكه جهاد در نهايت امر براي رهنمون ساختن انسان به راه راست، هدايت او به انتفاع عقلايي از حيات و طبيعت و بهرهوري از مواهب الهي، تنظيم برادري و برابري در جامعه، رشد دادن به آدميت او و كمال بخشيدن به شئونات اوست. به همين دليلع رابطة فرمانده با افسر و سرباز، در ارتش اسلامي، رابطهاي در كمال آسودگي و آسايش و در نهايت نظم و وفاداري و همراهي است. هدف چنين ارتشي، نميتواند جز خير عموم و سعادت كل بشري باشد.
كينه و ستيزه، دشمني شخصي و گروهي و اغراض غيرالهي از گسترة آموزههاي مكتب اسلام بيرون است. حضرت علي(ع) نير كه مظهر تمام و كمال اخلاق و سيرت اسلامي است، بارها رعايت قواعد انساني را در جهاد يادآور شده است و قضاياي متعددي در تاريخ زندگي ايشان روي داده است كه و به دست او حلوفصل ميشد. «اسلام ديني مبتني بر عقيده است» و «آيين ايمان و عقيده است» و فقط در مقابل ستمگراني كه با برهان و استدلال قانع نشده و به راه عناد و لجاج رفتهاند، استفاده از شمشير و اسلحه را مجاز دانسته است. به همين دليل، حتي در جنگ نيز رعايت قواعد بشردوستانه را الزامي ساخته است كه از جمله آنها ميتوان به چند نمونة ذيل اشاره كرد:
قواعد بشردوستانه؛
ممنوعيت به غل و زنجير كشيدن افراد چه در جنگ و چه در صلح؛
تحريم كشتن پيران و از كارافتادگان و كسي كه شروع به جنگ نكرده است.
ممانعت از كشتن از روي گمان يا تهمت؛
نامشروعبودن مجازات قبل از ارتكاب جرم؛25
انحصار اهداف تعرضي فقط به جنگجويان و هدفهاي استراتژيك؛
جايز نبودن تاكتيكهاي تخريبي و انهدامي جز در موارد ضروري؛
ناروا بودن بريدن درختها و انداختن آتش و يا مسلط كردن آب بر دشمن؛26
زهرآلود كردن يا ريختن سم و مواد شيميايي به آبشخورها؛27
ناروا بودن كشتن ديوانگان و زنان و اطفال كفار، اگرچه به دشمن كمك كرده باشند؛28
ناروا بودن مثله كردن دشمن و گوش و حلق و بيني و اعضاي ايشان را بريدن؛29
ناروا بودن پي كردن حيوانات اهلي و دامهاي دشمن؛30
ناروا بودن منهدم كردن اموال دشمن، مگر در ضرورت.31
در حالي كه در جهان آنروز، نه پايبندي به حقوق جنگ ضمانتي داشت و نه حقوق بشردوستانه در عمل يا نظر جايگاه و اعتبار خاصي؛ همچنانكه «والتر جونز» در خصوص شيوههاي گوناگون و سابقه تاريخي جنگ شيميايي مينويسد:
جنگ شيميايي شامل چندين روش براي استفاده از مواد شيميايي جهت مسموم نمودن، سوزاندن، كوركردن، به خطر انداختن و در مجموع از ميان بردن توان رزمي نيروهاي دشمن است. استفاده از مواد شيميايي در جنگ سابقه طولاني و شنيدني دارد. اولين مورد ثبت شده از به كارگيري مواد شيميايي در جنگ، ريختن رشه نوعي ثعلب سمي توسط يكي از قانونگذاران آتن در مخزن آب ارتش«كرها» در سال 600 پيش از ميلاد بود كه موجبات شكست اين ارتش را فراهم ساخت. در حالي كه دشمن تلاش ميكرد با بيماري اسهال كه سربازان دچار آن شده بودند مقابله كند نيروهاي آتن فاتحانه وارد شهر شدند. از جمله روشهاي ديگر كه در دوران باستان رواج داشت باقي گذاشتن شرابهاي مسموم در اردوگاه تخليه شده، پرتاب مارهاي زهرآگين به داخل كشتيهاي دشمن و زهرآلود كردن پيكانها و چاههاي آب را ميتوان نام برد. يونانيها در سال 350 ميلادي براي اولين بار از يك وسيله ابتدايي موسوم به شعله«افكن يوناني» استفاده كردند. استفاده از دود براي استتار نقل و انتقال نيرو و مانورهاي دريايي از زمانهاي قديم رواج داشته است. 32
استفاده از مواد شيميايي در دوران معاصر نه تنها خاتمه نيافت بلكه به شيوه مدرن و مرگبارتر و بي رحمانه تري ادامه و گسترش يافت؛ همچنانكه «والتر جونز» ميگويد:
مواد شيميايي در جنگهاي قرن بيستم نيز كاربرد داشتهاند. نارنجكهاي حاوي گاز اشكآور براي اولين بار در جنگ جهاني اول توسط فرانسويها بكار گرفته شد و آلمانها نيز با استفاده گسترده از گاز مرگبار كلرين(كه در جنگ داخلي آمريكا توسط ارتش فدرال ابداع لكن مورد استفاده قرار نگرفت) به مقابله پرداختند. آمريكا در خلال جنگ جهاني اول يك هنگ مجهز به سلاحهاي شيميايي وارد ميدان نبرد كرد و اين واحد ويژه تنها در يك نبرد 2000 گلوله حاوي گازهاي سمي به سوي دشمن پرتاب نمود. در 1936 ايتاليا براي فتح اتيوپي نيروهاي پابرهنه حبشه را با فروريختن بمبهاي حاوي گاز خردل توسط هواپيما از تحرك بازداشت. در خلال جنگ جهاني دوم آمريكاييها در نبرد عليه ژاپنيها با وارد كردن بمبهاي ناپالم ـ نوعي بنزين جامد كه شعله آنرا نميتوان خاموش كرد و ميتواند نيروهاي دشمن را به آتش بكشد ـ به ميدان كارزار، سطح استفاده از مواد آتشزا در جنگ را ترقي داد. در جنگ ويتنام نيروهاي آمريكايي با استفاده از همين شيوه به آتش كشيدن جنگلها را تجربه كردند.
در پايان جنگ جهاني دوم و شكست آلمان، اسناد سري مربوط به گاز كشنده «سارين» به دست آمريكاييها افتاد و روسها نيز يك كارخانه توليد گاز سمي «تابون» را به غنيمت گرفتند. 33
آثار زيانبار مواد شيميايي دهشتناك و فراتر از تصور انسان است. اين بيانگر آن است كه جامعه انساني در همه سطوح خود اعم از شهر يا كشور يا جامعه جهاني علاوه بر علم بلكه بيشتر و مقدم بر آن نياز به اخلاق انساني و تربيت ديني دارد. بنا به گفته "والتر جونز":
يك قطره از هر يك از دو گاز سمي «سارين» و «تابون» در صورت نفوذ به بدن انسان از طريق پوست، مرگ به دنبال خواهدداشت. تماس با اين دو گاز سمي عوارضي چون اسهال، استفراق، كوفتگي، اختلال تنفسي به همراه داشته و ظرف چند لحظه موجب هلاكت ميشود. اين مواد بويژه در نبردهاي محلي براي از ميان بردن نفرات دشمن بسيار مؤثراند. كاربرد اين دو گاز كشنده همچون گازهاي همچون گازهاي سمي ديگر در ميدان نبرد بخاطر احتمال تغيير جهت باد و مسموميت نيروهاي خودي با محدوديتهايي همراه است. نوع تازهاي از گازهاي غير كشنده كه مواد سلب كننده توان رزمي، ناميده ميشوند براي فلج كردن موقت، نابينا ساختن، ايجاد سرگيجه و بي حسي طراحي شدهاند. مواد شيميايي روانگردان نيز نوع خاصي از تركيبات شيميايي هستند كه اثرات رواني همچون هذيانگويي، سردرگمي، جنون، توهم، خودباختگي، سرگيجه و رفتار جنونآميز ديگر به همراه دارند. ژنرال ويليام كريس افسر ارشد پيشين شيميايي ارتش آمريكا بر اين عقيده است كه آينده جنگ احتمالاً به مواد شيميايي ـ رواني بستگي دارد.34
برخلاف شعارها و حتي برخلاف نص صريح معاهدات بين المللي خلع سلاح يا منع اشاعه سلاحهاي كشتار جمعي, ابرقدرت ها و دارندگان حق وتو, در يك رقابت نزديك به هم و تحت عنوان دكترين بازدارندگي يا دكترين توازن قدرت يا دكترين موازنه وحشت به توليد و آزمايش و بكارگيري اين سلاح ها ادامه ميدهند و احتمال نميرود اين گونه مواد از زرادخانه سلاحهاي متعارف قدرتهاي بزرگ برچيده شوند.
"به رغم اين گونه مباحث نظري، شوروي و آمريكا در سال 1989 تحت فشارهاي شديد افكار عمومي و ملاحظات مربوط به محيط زيست و در راستاي فرونشاندن شديد بحران ميان ابرقدرتها، كاهش ذخاير تسليحات شيميايي خود را آغاز كردند. با وجود اين رواج سلاحهاي شيميايي در ميان كشورهاي فاقد سلاحهاي هستهاي و جهان سوم همچنان نگران كنند ميباشد.
جنگ بيولوژيك يا ميكربي نيز وحشت خاص خود را به همراه دارد. در اين نوع جنگ، از موادي كه عفونت ايجاد ميكنند استفاده ميشود. در اين گونه از جنگها بيماريها از طريق انتشار باكتري و ميكربهاي ويروسي يا به كارگيري سموم اورگانيك عمداً منتشر ميشوند.
استفاده از سلاحهاي شيميايي در خلال دوران پس از جنگ جهاني دوم نادر بوده و هم موردي از كاربرد سلاحهاي ميكربي وجود نداشته است. نگراني جهاني از گسترش سلاحهاي هستهاي و سلاحهاي پيشرفته متعارف (غير هستهاي) به جهان سوم، با وحشت از دستابي حكومتهاي جهان سوم يا تروريستها به سلاحهاي ديگر همراه بوده است. 35
9. پايبندي به تعهدات بينالمللي: يكي از راههاي موثر در مقابله با اقدامات كشتار جمعي، مشاركت در معاهدات بينالمللي و التزام وفاداري بدانهاست. يكي از اصول حاكم در روابط بينالمللي اسلام «وفاداري به تعهدات» است كه به مقتضاي «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»(مائده: 1) و «المومنون عند شروطهم»، 36 در اعتبار معاهدات بينالمللي از ديدگاه اسلام، جاي ترديد نميماند؛ جز آنكه پيمان نامشروع باشد و يا حاكم اسلامي براي انعقاد آن فاقد مشروعيت بوده است. با توجه به آنچه گذشت، اسلام، پيشگام مبارزه با خشونتهاي غيرقانوني و اقدامات ضدبشري و كشتارجمعي بوده است.
نكات ذيل در اين زمينه شايان توجه است:
الف) اصل وفاي به عهد
قرارداد يك نوع تعهد الزامآور است كه در اسلام و همة نظامهاي حقوقي و اخلاقي پذيرفته شده است. وفاي به عهد، اساس بناي همة روابط مسالمتآميز است؛ حتي براي جنگ نيز مقرّراتي وضع ميشود كه با عنوان حقوق جنگ يا حقوق بشردوستانة بينالمللي در قالب كنوانسيونهاي بينالمللي و معاهداتي مورد تأييد قرار ميگيرد. به اطلاق حكم و شمول آن نسبت به همة پيمانها و قراردادها كه با تعابير گوناگون از قبيل عقد، عهد، ميثاق در آيات آمده است، توجه كنيد:
1. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» (مائده: 1).
2. «وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤولاً» (اسراء: 34).
3. «وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوْا وَأُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» (بقره: 177).
4. «وَ الَّذِينَ هُمْ لاَِمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ.»(مومنون: 8؛ معارج: 32).
5. «فَإِن تَوَلَّوا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُم وَلاَتَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيّاً وَلاَ نَصِيراً ؛ إِلاَّ الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَي قَوْم بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ» (نساء: 89-90).
6. « بَلَي مَنْ أَوْفَي بِعَهْدِهِ وَ اتَّقَي فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ» (آلعمران: 76).
ب) نكوهش شديد از پيمانشكني
در آيات و روايات، نقض پيمان بدترين كارها بهشمار آمده است:
«الَّذِينَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لاَيَتَّقُونَ؛ فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ(انفال: 56).
«كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ(توبه: 7).
قضيه ابوجندل: در صلح حديبيه، قراردادي بين مشركان و پيامبر(ص) امضاء شد كه يكي از موارد آن اين بود: «اگر يكي از افراد قريش بدون إذن بزرگتر خود از مكه فرار كند و اسلام آورد و به مسلمانان بپيوندد محمد(ص) بايد او را به سوي قريش بازگرداند؛ ولي اگر فردي از مسلمانان به سوي قريش بگريزد، قريش مؤظف نيست او را به مسلمانان تحويل بدهد».
در همين حال كه حضرت و طرف مقابل «سهيل» مشغول نوشتن قرارداد بودند، ناگهان «ابوجَندل» فرزند سهيل در حالي كه زنجير به پاي داشت وارد جلسه شد. همين كه ديدگان «سهيل» به فرزند خويش افتاد، بياندازه ناراحت شد و از شدت خشم برخاست و سيلي محكمي به صورت وي نواخت. سپس رو به پيامبر كرد و گفت: اين نخستين فرد است كه بايد به حكم مادة دوم پيمان، به مكه باز گردد. پيامبر او را تصديق كرد. در اين حالة «سهيل» فرزندش «ابوجَندل» را كشانكشان به طرف قريش ميبرد؛ در حالي كه او با صداي بلند فرياد ميزد:اي مسلمانانً آيا اجازه ميدهيد مرا به مشركان برگردانده تا از دينم دست بردارم؟! پيامبر بزرگوار اسلام براي دلجويي از اين مسلمان اسير چنين گفت: «اي ابوجندل! شكيبايي را پيشه خود ساز و براي خدا صبر كن و بدان كه خداوند براي تو و ديگر گرفتاران راه، فرجي باز ميكند؛ همانا ما قراردادي با قريش امضا كرده و خدا را پشتوانة آن قرار دادهايم و ما هر گونه خيانت روا نميداريم». 37
قضية ابوبصير: فرار يكي از مسلمانان اهل مكه به مدينه و بازداشت وي در آنجا و الحاق به مسلمانان پس از صلح حديبه كه منجر به نگارش نامهاي از سوي قريشيان به رسول خدا(ص) و درخواست تحويل ابوبصير طبق قرارداد صلح حديبيه شد؛ رسول خدا(ص)، با فراخواندن ابوبصير به وي فرمود: تو خود ميداني كه ما صلحي با قريش كردهايم و قراري بستهايم؛ شايسته نيست خيانت و عهدشكني كنم. اكنون برخيز و به سوي مكه روان شو. بدان كه خداوند متعال براي تو و ساير مسلمانان مكه راه فرجي باز خواهد كرد. ابوبصير با فرياد گفت: يا رسول الله! آيا مرا نزد كافران برميگرداندي تا از دينم به در كنند. حضرت رسول(ص) فرمود برگرد. خدا كساني و راهگشايشي براي شما فراهم خواهد كرد. ابوبصير، بنابه درخواست پيامبر(ص) بپا خواست و با قاصدان قريش به مكه رفت.38
وفاداري به پيمان در سيرة اميرمؤمنان(ع) نيز بهوضوح ديده ميشود. در داستان «حكميت»، بعد از آنكه اكثريت لشكر خواستار حكميت شدند و ابوموسي اشعري را به عنوان حكم انتخاب كردند، حضرت شديداً مخالفت كرد؛ ولي متأسفانه نصايح و مواعظ حضرت تأثير نبخشيد و علي(ع) مجبور به پذيرش حكميت شد. بعد از آنكه قرارداد بسته شد، فهميدند كه اشتباه كردند و گفتند ما اشتباه كرديم، حال بازگشتيم و توبه كرديم. تو هم برگرد و توبه كن! حضرت امير مؤمنان علي(ع) فرمود: «وَ يحكم اَبَعد الرضا و الميثاقِ و العهدِ اَرجع اَوليس الله تعالي قال: أوفوا بالعهد و قال و أوفوا بعهدالله اذا عاهدتم ولا تَنقُضُوا الايمان بعدَ توكيدها وقد جعلتم اللهَ عليكم كفيلا».39
تأكيد فراوان بر اين نكته از آن روست كه بر خلاف مسيحيان كه خود را شرعاً مجاز ميپنداشتند به آساني تعهداتي كه در برابر مسلمانان پذيرفته بودند، ناديده بگيرند ـ و وفا به عهد از نظر آنان اصلي بود كه فقط براي يك مسيحي در برابر مسيحي ديگر لازم شمرده ميشدـ40 وفا به عهد از اصول كلي حقوق اسلام و از اصول فراايماني است كه به بهانة مصلحتهاي جزئي و نوپديد، نظام اسلامي آن را نقض نميكند؛ چنانكه امام علي(ع) در نهجالبلاغه ميفرمايد:
و ان عقدت بينك و بين عدوك عقدةً او البسته منك ذمة فحط عهدك بالوفاء، وارع ذمّتك بالامانة، واجعل نفسك جنّة دون ما اعطيت فانه ليس من فرائض الله شيء الناس اشدّ عليه اجتماعاً مع تفرّق أهواهم و ت شتّت آرائهم من تعظيم الوفاء بالعهود، و قد لزم ذلك المشركون فيما بينهم دون المسلمين لما استوبلوا من عواقب الغدر، فلاتعذرن بذمتّك، ولاتخيسنّ بعهدك، و لاتختلنّ عدوك، فانّه لايجتريء علي الله الا جاهل شقي. و قد جعل الله عهده و ذمته أمنا، افضاه بين العباد و برحمته و حريماً يسكنون الي منعته و يستفيضون الي جواره.41
بر همين اساس، مفسر بزگ قرآن مرحوم علامه طباطبايي„ مينويسد:
انسان هيچگاه از عقد قرارداد در طول تاريخ بينياز نبوده است. اگر هر يك از دو طرف قرارداد بخواهند بنا بر رأي خود، آن را نقض كنند، اول چيزي كه زير سؤال ميرود و به شكلي نقض ميشود، «عدل اجتماعي» خواهد بود. اين ركن ركين در صورتي ميتواند نيازهاي اجتماعي بشر را تأمين نمايد كه همه به آن متعهد و معتقد باشند. اسلام حتي اگر حفظ عهد و پيمان به ضرر مسلمانها تمام شود، آن را لازم و ضروري ميپندارد؛ چرا كه عدل اجتماعي نفعي عام دارد و واجبتر از منافع خاص و مقطعي تلقي ميشود.42
ج) غَدر
غَدر يكي از عناوين مجرمانه در جنگ، و عبارت است از مكر و حيلهاي كه در جنگ بهكار ميبردند؛ بدين شكل كه به افرادي از دشمن امان ميدادند تا وارد قلمروشان شوند، پس آنها را غافلگير كرده و به قتل ميرساندند. شايد بتوان گفت غدر، ترور در ميدان جنگ است؛ همانطور كه فقيه بزرگوار معروف به صاحب جواهر ميگويد:
غدر به كفار جايز نيست، اين گونه كه پس از امان دادن آنان را به قتل برسانيم.43
ايشان در علت ناروايي آن، افزون بر برخي روايات، شبيه آنچه در مسئله «فتك» وارد شده است، به قبح ذاتي و عقلي اين كار اشاره و طبق قاعدة ملازمه، قبح شرعي آن را استنباط كردهاند.44 امام باقر(ع) فرمودند: «هيچكس نيست كه به ديگري (دشمن) امان دهد و سپس او را بكشد، مگر آنكه روز قيامت پرچم نيرنگ حمل ميكند».45
گفتني است غدر در رديف خيانت به عهد و پيمان و كشتن ناجوانمردانه و چيزي غير از حيلههاي جنگي و تاكتيكهاي نظامي است كه در حالت اعلام وضعيت جنگي صورت ميگيرد و شيوهاي عقلايي براي غلبه بر دشمن است. بنابراين، كشورهاي اسلامي اولاً به حكم شرع موظف به رعايت حقوق بشردوستانه و اجتناب از توليد و تكثير و استفاده از سلاحهاي كشتار جمعي هستند؛ ثانياً به مقتضاي شركت در معاهدات بينالمللي، به حكم عقل، شرع و تعهدات بينالمللي، پايبند به اين قواعد فطري و انساني هستند.
10. عدالت ورزي و عدالتخواهي: چهبسا گفته شود با وجود اين مقرّرات شرعي، چه تضميني وجود دارد كه جمهوري اسلامي يا ديگر كشورها در مقام عمل بدان پايبند باشند و مخفيانه به بهانة مصلحت نظام خود، به فكر توليد و سپس به كارگيري از آن نباشند؟!
پاسخ آن است كه بهترين تضمين حقوقي و واقعي، عدالتمحوري در اسلام، بهويژه در انديشة شيعي است. در ابواب مختلف فقهي از جمله در كتاب الجهاد يكي از شرايط مهم وجوب جهاد را به فرماندهي و رهبري امام و پيشواي عادل ميداند و با صراحت، جهاد با امام غيرعادل را نهتنها واجب نميداند، تحريم همه ميكند. چنانكه شيخ حر عاملي در وسايلالشيعه در كتاب الجهاد بحثي را با عنوان «باب اشتراط وجوب الجهاد بأمر الامام و إذنه و تحريم الجهاد مع غير الامام العادل» اختصاص ميدهد.46
بر اساس انديشة شيعي كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي بازتاب يافته است، در رأس هرم قدرت نظام اسلامي، ولي فقيه عادل قراردارد. اين بدان معناست كه چنانچه فرماندة ميدان جنگ و جهاد يا رهبري در نظام اسلامي به آموزههاي مذكور عمل نكرد و برخلاف تحريم شرعي، درصدد توليد سلاح كشتار جمعي و استفاده از آن برآيد، از مقام و منصب مزبور، خودبهخود و با اعلام مجلس خبرگان رهبري عزل ميشود؛ زيرا عادل كسي است كه مقرّرات شرعي را رعايت ميكند، و اين بهترين پشتوانه و ضمانت اجرايي براي اين معاهدات و موازين بينالمللي است.
منابع
نهج البلاغه، تنظيم صبحي صالح، ط.الخامسه، تهران، منشورات دارالهجره، 1412ق.
ابن هشام، عبدالملك، السيرة النبوية، بيروت: دار القلم، بيتا.
جبعي عاملي، زينالدين بن علي، الروضه البهيّة في شرح اللمعة الدمشقية، ج 2، ط.ثالثه، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1412 ق.
حرّ عاملي، محمدبن حسن، وسايل الشيعه، ط.الثانيه، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا.
حسيني، سيدابراهيم، اصل منع توسل به زور و موارد استثناء آن در اسلام و حقوق بين الملل معاصر، قم، معارف، 1382.
حلّي نجمالدين ابوالقاسم جعفربن حسن، شرايع الاسلام في مسايل الحلال و الحرام، قم، دارالهدي للطباعه و النشر، 1403ق .
حلّي، حسنبن يوسفبن مطّهر، مختلف الشيعه في احكام الشريعه، قم، دفتر تبليغات اسلامي، بيتا.
خاتمي، سيداحمد، ابعاد جنگ در فرهنگ اسلام، تهران، اميركبير، 1370.
رشيد، احمد، اسلام و حقوق بينالملل عمومي، ترجمه سيدحسين سيدي، تهران، مركز مطالعات عالي بين المللي دانشگاه تهران، 1353.
زعيتر، اكرم، سرگذشت فلسطين يا كارنامه سياه استعمار، ترجمه علياكبر هاشمي رفسنجاني، قم، چاپخانه حكمت، 1356.
صدوق، محمدبن علي، من لايحضره الفقيه، چ سوم، قم، جامعه مدرسين، 1413 ق.
طباطبائي، سيدمحمدحسين، الميزان، چ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1362.
طوسي، ابو جعفر محمدبن الحسن، المبسوط في فقه الاماميه، چ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365.
عميد زنجاني، عباسعلي، فقه سياسي، چ سوم، تهران، امير كبير، 1377.
گرجي، ابوالقاسم، آيات الاحكام(حقوقي و جزايي)، چ سوم، تهران، ميزان، 1385.
محقق داماد، سيدمصطفي، «تدوين حقوق بشر دوستانه بين المللي و مفهوم اسلامي آن»، تحقيقات حقوقي، ش 18، تابستان 1375.
نجفي، محمدحسن، جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام، ط.السابعه، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا.
نوري طبرسي، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، بيروت، مؤسسة آلالبيت، 1408ق.
والتر، جونز، منطق روابط بين الملل، ترجمه داود حيدري، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1373.
* عضو هيئت علمي مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) sehoseini@hotmail.com
دريافت: 9/3/89 ـ پذيرش: 28/6/90.
1. Article 1.All human beings are born free and equal in dignity and rights.
2. Article 3. Everyone has the right to life, liberty and security of person.
3. انقلاب ايران، اسلامي بوده و يکي از شعارها و خواستههاي مردم از دوران مبارزه، اسلاميبودن نظام بوده است. پس از پيروزي انقلاب مردم نيز با اکثريت قريب به اتفاق، نوع حکومت ايران را «جمهوري اسلامي» تعيين کردند. «جمهوريت» مربوط به شکل حکومت بوده و «اسلاميت» محتواي آن را تشکيل ميدهد، در قانون اساسي اصل دوم آمده است.
4. برخي از اصول قانون اساسي به اين مسألة مهمّ اختصاص داده شده که از جملة اين اصول، اصل چهارم قانون اساسي است.
از اين رو در جمهوري اسلامي ايران، نبايد قانون يا مقررات خلاف شرع وضع و اجرا شود. اصل اسلامي بودن شامل مصوّبات مجلس شوراي اسلامي (اصل 72)، مصوّبات قوّة مجريه (85) و مصوّبات شوراها (اصل 105) ميگردد. بنابراين در جمهوري اسلامي ايران نهادهاي قانونگذار يا تصميم گيرنده، مجاز نيستند که بر خلاف موازين شرعي و احکام نوراني اسلام، قانوني وضع نموده و تصميمي اتخاذ نمايند.
5. عباسعلي عميد زنجاني، فقه سياسي، ج3، ص 426.
6. همان، ص 427-426 .
7. همان.
8. همان.
9. ر.ک: سيدابراهيم حسيني، اصل منع توسل به زور و موارد استثناء آن در اسلام و حقوق بين الملل معاصر، ص 185 و205 - 206 .
10. اكرم زعيتر، سرگذشت فلسطين، ترجمه علياكبر هاشمي رفسنجاني، ص 17.
11. شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، ج 11، ص 43.
12. همان، باب15، حديث2، ص43.
13. همان، باب 17، حديث 1، ص 47- 48
14. سيداحمد خاتمي، ابعاد جنگ در فرهنگ اسلام، ص 99.
15. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، نامه 14، ص494.
16. شهيد ثاني، الروضة البهيه في شرح اللمعة الدمشقيه، ج 2، ص 293، (کتاب الجهاد).
17. سيدمصطفي محقق داماد، «تدوين حقوق بشر دوستانه بين المللي و مفهوم اسلامي آن»، تحقيقات حقوقي، ش 18، ص190.
18. شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، ج 11، باب 16، ص46.
19. همان، حديث 3، ص43و44.
20. نهج البلاغه، نامه 47، ص69 – 70.
21. سيدمصطفي محقق داماد، همان.
22. عباسعلي عميد زنجاني، همان، ص428.
23. نهج البلاغه، نامه 47؛ ص421
24. نهج البلاغه، نامه 25، ص504.
25. سيدمحمدحسين طباطبائي، الميزان، ج 4، ص 278 ـ 277.
26. در محاصره بني النصير مدينه که مدتي به درازا کشيد حضرت امر به سوزاندن نخلستان آنان داد، آيات 3 و 4 و 5 سورة حشر در اين باره نازل شده است.
27. ر.ك: رشيد احمد، اسلام و حقوق بينالملل عمومي، ترجمه سيدحسين سيدي؛ شيخ در النهايه ميگويد: قتل کفار به هر نوع و وسيله جايز است مگر با سمّ (حسن بن يوسف بن مطهر، مختلف الشيعه في احکام الشريعه، ج1؛ ص 155؛ ميرزا حسين نوري، مستدرک الوسائل، ج2؛ ص 249).
28. ميرزا حسين نوري طبرسي، مستدرک الوسائل، ج2، ص 249؛ محقق حلي، شرايع الاسلام، ج1، ص 112 ـ 113.
29. جعفر بن الحسن حلّي، شرايع الاسلام، ص 113.
30. همان، ج 1، ص 113ـ 112.
31. همان، ص 203.
32. جونز والتر، منطق روابط بين الملل، ترجمه داود حيدري، ص 188-189.
33. همان، ص 190.
34. همان، ص 191- 192.
35. همان، ص 193-195.
36. شيخ طوسي، المبسوط، ج 7، ص371.
37. ر.ك: ابن هشام، السيرة النبوية، ج 2، ص 332 ـ 333.
38. همان.
39. ر.ك: سيداحمد خاتمي، ابعاد جنگ در فرهنگ اسلام.
40. رشيد احمد، اسلام و حقوق بين الملل عمومي، ترجمه سيدي ص90-98.
41. نهج البلاغه، نامه 53 (بند 135 به بعد)
42. سيدمحمدحسين طباطبائي، الميزان، ص 168 ـ 169.
43. محمدحسن نجفي، جواهر الکلام فى شرح شرايع الاسلام، ج 21، ص78.
44. همان.
45. شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 3 ص 969 حديث 4943.
46. شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، ج 11؛ ص 32 به بعد.