دولت حقوقی از زمان پیدایی خود دارای مفهوم واحدی نبوده و با انعطافپذیری خود، تقریباً با هر زمینه حقوقی، فرهنگی و اجتماعی امکان سازگاری دارد. در دوران نوین نیز مبتنی برآن، عناصر سازنده دولت حقوقی به طرق مختلف تعریف شده است. فردریشفونهایک از نظریهپردازانیاست که به بیان نظر درباب دولت حقوقی پرداخته و از میان آثار وی میتوان عناصر سازنده دولت حقوقی را استخراج نمود. وی در تعریف دولت حقوقی، با تمایز میان قانون واقعی که کشف میشود و امریههایی که خودسرانه توسط مقامات دولتی صادر میشود، دولت حقوقی را دولتی میداندکه باید بهوسیله قانون واقعی مقید شود. وی با تکیه بر فردگرایی لیبرالیسم، دموکراسی را ابزاری برای رسیدن به هدف آزادی میداند و به نقد قوانین خودسرانه، دموکراسیهای امروزی و اختیارات نامحدود قوه مقننه میپردازد و راه خروج از این مشکل را محدود کردن اختیارات دولت با قانون و تقسیم وظایف درون حکومت میداند. او علاوه بر تأکید بر برابری در مقابل قانون، عدالت اجتماعی را مورد انتقاد قرار داده و با تکیه بر آزادی و نظم اجتماعی خودجوش که لزوماً با طرح و قصد از پیش طراحی شده ایجاد نمیشود و بهطور آگاهانه انتخاب نمیشوند، به بیان نظریه عدالت آزادیمدار میپردازد که مبتنی بر آن، برخلاف نظریه عدالت اجتماعی، هرگونه دخالت دولت برای ایجاد عدالت را برهمزننده نظم طبیعی خودجوش وآزادی فردی میداند.
افشاری، فاطمه.(1399) نقد و بررسی نظریههای دموکراسی نوین و عدالت اجتماعی در دولت حقوقی با تکیه بر آموزههای هایک. دو فصلنامه اندیشههای حقوق عمومی، 9(2)، 25-44
فاطمه افشاری."نقد و بررسی نظریههای دموکراسی نوین و عدالت اجتماعی در دولت حقوقی با تکیه بر آموزههای هایک". دو فصلنامه اندیشههای حقوق عمومی، 9، 2، 1399، 25-44
افشاری، فاطمه.(1399) 'نقد و بررسی نظریههای دموکراسی نوین و عدالت اجتماعی در دولت حقوقی با تکیه بر آموزههای هایک'، دو فصلنامه اندیشههای حقوق عمومی، 9(2), pp. 25-44
افشاری، فاطمه. نقد و بررسی نظریههای دموکراسی نوین و عدالت اجتماعی در دولت حقوقی با تکیه بر آموزههای هایک. اندیشههای حقوق عمومی، 9, 1399؛ 9(2): 25-44